تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار بتادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
استارتاپ
آموزش خلبانی
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
چاشنی باکس
کرگیری
کرگیر
هلدینگ احمدخانی قم
زبان انگلیسی
https://avalpack.com
سئو سایت و طراحی سایت پزشکی
خرید آجیل
همکاری در فروش
دانلود سریال
لوله‌ پلی‌ اتیلن

ديوان شعر اهل بيت ع - اربعين

شعر اربعين(روضه)

دسته بندی : اربعين,

یک اربعین برای شما گریه کرده ام
با نام سید الشهدا گریه کرده ام
تا گفت السلام و علی... گریه کرده ام
آقا به سمت کرببلا گریه کرده ام
با شعر محتشم به خدا گریه کرده ام
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست*****ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
هر فصل اگر ز سوز عزایت خزان شود
دریا اگر بسوزد و در آسمان شود
یا این که کوه از غم زینب کمان شود
حتی خرید معجر اگر رایگان شود
یا شمر با سکینه تو مهربان شود
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست*****ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
دیدم کسی که دست شما را گرفته بود
انگشتر عقیق تو را بی حیا ربود
آنجا حسین سفره احسان خود گشود
ناگاه از کناره تل خواهری سرود
الله اکبر از کرمش، سر کرم نمود
هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست*****ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود
گرگی ز کوفه جسم شما را دریده است
معجر ز روی زینب کبری کشیده است
با خنجری به گودی مقتل رسیده است
شکر خدا که راس شما را بریده است
تا رد نعل تازه به سر، کس ندیده است

هر روضه ای که خوانده شود جای شکر هست*****ای وای اگر امام زمان روضه خوان شود

اميرحسام يوسفي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/9/17 - 10:56 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين(روضه)

دسته بندی : شهادت امام حسين ع, اربعين,

رسيده وقت عزايت ادامه لازم نيست


چكيده اشك برايت ادامه لازم نيست

امان ز لحظه ي در خون نشستنت آقا

نشسته عرش بپايت ادامه لازم نيست

گذاشت خنجر خود را به روي حنجر تو

رسيد بر روي نايت ادامه لازم نيست

به ضربه هاي مكرر شكسته شد نفست

بريد راه هدايت ادامه لازم نيست

ذبيح اعظم قرآن تويي تو يا عطشان

هزار ذبح فدايت ادامه لازم نيست

ميان خلق شمايي به نام ثارالله

بپاي توست خدايت ادامه لازم نيست

نگين حضرت خاتم كجاست آقا جان؟

منم فداي عطايت ادامه لازم نيست

بگوش جان برسد بعد قرنها آقا

هنوز صوت صدايت ادامه لازم نيست

تويي تو امر به معروف و نهي از منكر

شريعت است خطايت ادامه لازم نيست

نشسته ام كه بگيرم برات كرببلا

منم مديحه سرايت ادامه لازم نيست

اصغر چرمي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/9/13 - 13:51 | 1 2 3 4 5

شعر عاشورايي

دسته بندی : شهادت امام حسين ع, اربعين,

این اشک‌ها به پای شما آتشم زدند

شکرخدا برای شما آتشم زدند

من جبرئیل سوخته بالم، نگاه کن!

معراج چشم‌های شما آتشم زدند

سر تا به پا خلیل گلستان‌نشین شدم

هر جا که در عزای شما آتشم زدند

از آن طرف مدینه و هیزم، از این طرف

با داغ کربلای شما آتشم زدند

بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن

یک عمر در هوای شما آتشم زدند

گفتم کجاست خانه ی خورشید شعله‌ور؟

گفتند بوریای شما، آتشم زدند

دیروز عصر تعزیه‌خوانان شهر ما

همراه خیمه‌های شما آتشم زدند

امروز نیز، نیر و عمان و محتشم

با شعر در رثای شما، آتشم زدند

«دیشـــب اگـــر به داغ شهیدان گداختم

امشــب ولـی بــرای شمــــا آتشم زدند

تــا بـــا خبـر ز شـــور نیستـــانی‌ام کنند

مــاننــد نینـــوای شمــا آتــــشـــم زدند»

سيدحميدرضابرقعي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/9/13 - 08:13 | 1 2 3 4 5

شعر زيارت اربعين

دسته بندی : اربعين,

در روضه هميشه ديده ي تر داريم

داغي به دل از غـــريب مادر داريم

عشق است اگر كه اربعين امسال

بـيـن الــحرميـنـشان قدم بر داريم

اصغر چرمي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/9/11 - 14:17 | 1 2 3 4 5

شعر اربعین(روضه)

دسته بندی : اربعين,


گرگها پيرهنش را بردند


تكه هاي بدنش را بردند

با نوك نيزه و شمشير و سنان

پاره هاي بدنش را بردند

ضربه اي بر گلوي شاه زدند

عاقبت پازدنش را بردند

شمر و خولي و سنان در گودال

جان مانده به تنش را بردند

نعل تازه به سم اسب زدند

طاقت سينه زنش را بردند

اصغر چرمي


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/9/7 - 05:39 | 1 2 3 4 5

شعر مناجات با امام زمان عج

دسته بندی : اربعين,

برهم زنيد ياران اين بزم بى صفا را

 

مجلس صفا ندارد، بى يار مجلس آرا

 

بى شاهدى و شمعى هرگز مباد جمعى

 

بى لاله شور نبود مرغان خوشنوا را

 

اى کعبۀ حقيقت وى قبلۀ طريقت

 

رکن يمان ايمان عين الصفا صفا را

 

اى هر دل از تو خرم، پشت و پناه عالم

 

بنگر دچار صد غم يک مشت بينوا را

 

اى رحمت الهى درياب (مفتقر) را

 

شاها به يک نگاهى بنواز اين گدا را

 

کمپانی



برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/5/11 - 14:46 | 1 2 3 4 5

حضرت زينب س

دسته بندی : شهادت حضرت زينب (س), اربعين,


اگر چه پای فراق تو پیرتر گشتم

مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم

شبیه شعله شمعی اسیر سوسویم

رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم

بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر

برای روضه مان در عزای یکدیگر

من از گلوی تو نالم... تو هم ز چشم ترم

من از جبین تو گریم... تو هم به زخم سرم

من از اصابت آن سنگ های بی احساس

و از نگاه یتیمت به نیزه عباس

بر آن صدای ضعیفت بر این نفس زدنم

برای چاک لبانت به جای جای تنم

من از شکستن آن ابروی جدا از هم

تو از جسارت آن دست های نامحرم

به زخم کاری نیزه که بازی ات میداد

به نقش های کبودی که بر تنم افتاد

همین بس است بگویم که زخم تسکین است

و گوش های من از ضرب دست سنگین است

چهل شب است که با کودکان نخوابیدم

چهل شب است که از خیزران نخوابیدم

چهل شب است نه انگار چهار صد سال است...

...هنوز پیکر تو در میان گودال است

هنوز گرد تنت ازدحام می بینم

به سمت خیمه نگاه حرام می بینم

هر آن چه بود کشیده ز پیکرت بردند

مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردند

مرا ببخش نبودم سر تو غارت شد

کنار مادرم انگشتر تو غارت شد

حسن لطفى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:30 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين

دسته بندی : اربعين,


اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم

هجوم بی کسی ام را برایت آوردم

من از تظاهر نامحرمان عزا دارم

هزار غم ز هزاران حکایت آوردم

کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست

به چشم آن چه که دیدم روایت آوردم

مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی ست

که آستین به سر بچه هایت آوردم

ز افترای کنیزی تمام دل ها ریخت

 و من پناه به آه و دعایت آوردم

گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد

به آیه شان نزول ولایت آوردم

برای آن که به نام تو لطمه ای نرسد

هماره اسم تو را با درایت آوردم

به گریه های غریبم اگر چه خندیدند

بهار گریه سوی کربلایت آوردم

فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی

نشان ز خاطره آشنایت آوردم

دگر به شام کسی سبّ مرتضی نکند

شهیده دادم و داغش برایت آوردم

طنین صوت علی را به کوفه افکندم

ز شام قافله را با صدایت آوردم

سر تو سایه به سایه چراغ محمل بود

قدی خمیده کنون پیش پایت آوردم

کنار قبر تو دل های پر حرارت را

به یاد سوختن خیمه هایت آوردم

ببین که چادر من پرچم عزای تو شد

نوا و زمزمه در نینوایت آوردم

هر آن که فاتح دل هاست چون تو پیروز است

ببین دل همه را مبتلایت آوردم

محمودژوليده


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:29 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين

دسته بندی : اربعين,

بالم شكسته، از پرم چیزی نگویم

 از كوچ پر دردسرم چیزی نگویم

 طوفان سختی باغ مان را زیر و رو كرد

 از لاله های پرپرم چیزی نگویم

 حق می دهم نشناسی ام؛ اما برادر

 از آن چه آمد بر سرم، چیزی نگویم

 وقت وداعِ آخرت، عالم به هم ریخت

 از شیون اهل حرم چیزی نگویم

 آتش گرفتن گر چه رسم و سنت ماست

 از دامن شعله ورم چیزی نگویم

 بگذار سر بسته بماند روضه هایم

 از ماجرای معجرم چیزی نگویم

  كم سوتر از چشمان من، چشمان زهراست

 از گریه های مادرم چیزی نگویم

آن صحنه های سهمگین یادم نرفته

افتادنت از روی زین یادم نرفته

 از نعل اسب و بوریا چیزی نگویم

 از آن غروب پر بلا چیزی نگویم

 در عصر عاشورا النگوهام گم شد

 از غارت خلخال ها چیزی نگویم

 گفتم به تو انگشترت را در بیاور!

 از ساربان بی حیاء چیزی نگویم

 در كوچه های كوفه ناموست زمین خورد

 اصلاً شبیه مجتبی؛ چیزی نگویم

 شهر علی نشناخت بانوی خودش را

 از جامه های نخ نما چیزی نگویم

 شاگردهایم سنگ بارانم نمودند

 از چهره های آشنا چیزی نگویم

 بی آبروها! چادرم را پس ندادند

 از این به بعد روضه را... چیزی نگویم

ای خیزران خورده، لبم بی حس تر از توست

از خاك برخیز و بگو كه این سر از توست؟

وحيد قاسمى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:27 | 1 2 3 4 5

زبان حال حضرت زينب در اربعين

دسته بندی : شهادت حضرت زينب (س), اربعين,

 زخمیِ زنجیرم، کبودِ بی شمارم

بر شانه هایم زخم های کهنه دارم

همشیرۀ خورشیدم و بانوی نورم

هر چند که در پنجه ی گرد و غبارم

شامِ غریبانیِ عصر خیمه هایم

آن چادر خاکیِ در حال فرارم

نام مرا با خطّ نا محرم نوشتند

یعنی اسیر کوچه های روزگارم

دیگر نمی آید به دنبالم مغیلان

دیگر ندارد آبله کاری به کارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم

بر سینه ام پیراهنت را می فشارم

دسته گل یاسی ندارم بر مزارت

امّا به جایش تا بخواهی لاله دارم

انگار من خوابیده ام در این بیابان

انگار تو افتاده ای روی مزارم

من با نیابت از تمام خاندانم

بر آستان خاکی ات سر می گذارم

استادلطيفيان


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:25 | 1 2 3 4 5

شعر وداع و اربعين

دسته بندی : اربعين,

ز کویت گر چه رو در شام غم با چشم تر کردم 
دلم پیش تو ماند و بیدل از کویت سفر کردم 
به سان تیر می رفتم کمانی گشته برگشتم 
ز بس با ناگواری در ره عشق تو سر کردم 
عدوی دون به هر جا خواست طفلان را بیازارد 
به جان تو، که من آن جا تن خود را سپر کردم 
دل من بیشتر می سوخت گر قرآن نمی خواندی 
که بس تُهمت زدند و صبر با خون جگر کردم 
در آن اِجلاس ننگین، گرد هم آیی ننگین تر 
به منطق پایگاه خصم را زیر و زبر کردم 
تو از چه تا مرا دیدی دو چشم خویش را بستی 
که من تا آخر مجلس نگه بر طشت زر کردم

استاد انسانى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:21 | 1 2 3 4 5

اربعين

دسته بندی : شهادت حضرت زينب (س), اربعين,

تا جسمِ سر جدای تو را دیدم ای حسین!

بر خویش از فراق تو لرزیدم ای حسین!

وقت جدایی از تو که با تازیانه بود

چون چشمههای زخم تو جوشیدم ای حسین!

ما گام در طریق اسرات زدیم و حال

ختمِ رسالتی ست که بُگزیدم ای حسین!

من زینبم که عشق تو بُردم به شهر شام

این راه را به پای تو پوییدم ای حسین!

رفتم به شام بهر قیام دگر ولی

هر جا قدم نهاده خروشیدم ای حسین!

نخلی که کاشتی تو به خون اندر این زمین

در شام و کوفه میوه از آن چیدم ای حسین!

بودم اگر اسیر ولی مشت انتقام

بر فرق دشمنان تو کوبیدم ای حسین!

دادم شکست دولت شب را که چون تو من

بنیانگر حکومت خورشیدم ای حسین!

نقش از تو یافت واقعهی کربلا و من

تفسیر آن حماسهی جاویدم ای حسین!

ترسم که لرزه بر تن صد پارهات فتد

گویم اگر بی تو چها دیدم ای حسین!

توام به اشک دیدهی من بود و خون دل

آبی اگر بدون تو نوشیدم ای حسین!

تا کودکان غم زده کمتر کتک خورند

بر خود ز تازیانه بپیچیدم ای حسین!

چون معجرم به غارت بیگانه رفته بود

با دست بسته چهره بپوشیدم ای حسین!

زود آمدی و خطبهی من ناتمام ماند

ای اوستاد مکتب توحیدم ای حسین!

آن شب که شد چراغ شبستان ما سرت

پروانه وار گِرد تو گردیدم ای حسین!

دیدم رقیه از همه عاشقترت بود

آن نازدانه را به تو بخشیدم ای حسین!

داغِ رقیه طاقت ما را تمام کرد

زین غم خدا گواست چه ها دیدم ای حسین!

مشکلتر از فراق تو ترک مزار توست

این جا چو هست کعبهی امیدم ای حسین!

لطف تو و "موید" بشکسته حال ما

کاشعار اوست مورد تاییدم ای حسین!



برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:20 | 1 2 3 4 5

حضرت زينب س و اربعين

دسته بندی : اربعين,

زینب از سوی شام برگشته

یا به بیت الحرام برگشته

پی عرض سلام برگشته

وه! چه با احترام برگشته

آمده بوسه بر حجر بزند

آمده بر حسین سر بزند

رفت و خصم پلید را لرزاند

ناله هایش حدید را لرزاند

آن که خنجر کشید را لرزاند

رفت و کاخ یزید را لرزاند

خطبه ای خواند و لشگر افتادند

یاد شمشیر حیدر افتادند

عجبی نیست، دختر زهراست!

عجبی نیست، اسوه اش مولاست!

عجبی نیست خطبه اش غراست!

این فقط کار زینب کبراست

زهره ها را به خطبه آب کند

یک تنه شام را خراب کند

آفرین بر توان و غیرت او

آفرینِ خدا به همت او

در چهل منزلِ اسارت او

ذره ای کم نشد ز عصمت او

بر سر شانه اش علم آورد

پیش زینب، یزید کم آورد

مهدى نظرى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:19 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين امام حسين ع

دسته بندی : اربعين,

صدای خواهری می آید انگار

غریب مضطری می آید انگار

به جای مادری می آید انگار

حسین دیگری می آید انگار

به روی ناقه سوز و آه دارد

به سر سربند ثارالله دارد

نگو خواهر بگو یک دل شکسته

غرورِ در چهل منزل شکسته

دلش را فتنهٔ باطل شکسته

سرش را چوبهٔ محمل شکسته

خدایی گریه هایش گریه دارد

حسینِ سر جدایش گریه دارد

غمی دیرینه در احوال دارد

چهل روزه غم چل سال دارد

به دست شامیان خلخال دارد

شهیدی تشنه در گودال دارد

خدا صبرش دهد این روضه ها را

نبیند کاش دیگر کربلا را

همین جا حال و احوالش عوض شد

همین جا حال اطفالش عوض شد

همین جا معجر و شالش عوض شد

همین جا ذبح، اعمالش عوض شد

حسینش را همین جا سر بریدند

قتیل اش را همین جا پر بریدند

مهدى صفى يارى(حسينيه)


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:18 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين امام حسين ع

دسته بندی : اربعين,

عاقبت آمدم پس از عمری

به مزارت نه بر مزار خودم

آمدم های های گریه کنم

به دل خون و داغدار خودم

 

چند وقتی ست بغض سنگینی

به گلویم نشسته، می بینی؟

کار خود را فراق با من کرد

کمرم را شکسته می بینی؟

 

شانه های ضعیف طفلانت

خواهرت را کشان کشان آورد

هر که این جا رسیده سوغاتی

سر و رویی پر از نشان آورد

 

شرح این راه را یتیمانت

با زبان اشاره می گویند

با لبی زخم خورده، چاک و کبود

با تنی پاره پاره می گویند

 

شام با من چه کرده، می بینی؟

روی پیشانی ام پر از چین است

بعد از این ضجه ای نمی شنوم

گوشم از تازیانه سنگین است

حسن لطفى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:17 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين امام حسين ع

دسته بندی : اربعين,

 

شکر خدا دوباره رسیدم کنار تو

حتّی شبی بدون تو خوابم نبرده است

باور نمی کنم که تو رفتی و بعد تو

یک اربعین گذشته و زینب نمرده است


وقت وداع، دست تو داده توان به من

ور نه که با تو زینبت از دست رفته بود

با آخرین نگاه غریبانه ی تو و

زخم کبودیِ لبت از دست رفته بود

 

دیگر ببین که آینه ای زخم خورده ام

از سنگ های کینه و از موج اشک و آه

یک اربعین گذشته و حالا رسیده ام

تا جان دهم کنار تو در بین قتلگاه

 

هر جا که شد در آن شبِ شومِ پیاله ها

همراه چشم های ترت آتشم زدند

گاهی به روی نیزه و گاهی در آن تنور

یک اربعین به پای سرت آتشم زدند

 

آخر چگونه گریه نریزم به پای تو

وقتی غریبی و کفنت کهنه بوریاست

یک اربعین گذشت و سر اطهرت هنوز

خورشید سرخ و شعله ور روی نیزه هاست

 

حق داشت دخترت که برای تو دق کند

دیگر بیا و تازه نکن داغ لاله را

جا مانده پاره ی تنت آخر، بیا مگیر

از زینبت دوباره سراغ سه ساله را

 

شکر خدا دوباره من و خاک کربلا

حالا رسیده ام که بمیرم کنار تو

هر چند در مسیر سفر کشته بارها

همراه با سر تو، مرا نیزه دار تو

 

هستی هنوز مایه ی دلتنگی حرم

هستی هنوز بر سر نی سایه ی سرم

وقتش شده که خیمه ی ماتم به پا کنم

با رشته های چادر خاکیِ مادرم

يوسف رحيمى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:16 | 1 2 3 4 5

شعر اربعين امام حسين ع

دسته بندی : اربعين,

بگیر جان مرا بر همین تراب حسین

که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین

نه نای ماندن دارم نه پای برگشتن

مخواه این که بمانم در این عذاب حسین

ندیده مثل شب و روزهای زینب را

به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین

اسیر دردم اسیر غمم چهل روز است

چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین

چهل شب است که می گویم السلام علیک

چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین

گمان کنم که شب و روز مادرم این جاست

معطر است مزارت به یاس ناب حسین

چگونه می رود از خاطر من آن روزی

که می زدند تو را از پی ثواب حسین

کسی به نیزه دهان تو را نشانه گرفت

و یک سه شعبه تو را کرد انتخاب حسین

چه خوب شد که سرت زود کوفه رفت و نبود

شبی که بر سرمان خیمه شد خراب حسین

هنوز هم سرم از آن شراره می سوزد

هنوز هست به دستم ردِ طناب حسین

چگونه با که بگویم یک آستین پاره

برای اهل و عیال تو شد حجاب حسین

به سنگ و چوب پذیرایی از لبت کردند

و هم چنان به لبت ماند داغ آبْ حسین

محمدبيابانى


برچسب‌ها :
نویسنده: اصغر چرمي | نسخه قابل چاپ | 1392/1/8 - 06:15 | 1 2 3 4 5

آخرین مطالب

محبوب ترین مطالب

موضوعات

درباره ما

آمار وبلاگ

کد های کاربر